چرخه اقتصادی گوگل
اقتصاد جستجو: گوگل چگونه پول در میآورد و این به ما سئوکاران دیوانه چه ربطی دارد؟
اقتصاد جستجو: گوگل چگونه پول در میآورد و این به ما سئوکاران دیوانه چه ربطی دارد؟
شاید با خودتان بگویید: "سجاد، جانِ عزیزت ولمون کن! ما اومدیم سئو یاد بگیریم، نه اینکه در کلاس اقتصاد کلان شرکت کنیم! اینکه گوگل چطور پول درمیاره، به ما چه ربطی داره؟" اگر چنین فکری از ذهنتان گذشت، باید بگویم که هنوز در ابتدای مسیر تبدیل شدن به یک «سئوکار دیوانه» قرار دارید! یک سئوکار معمولی فقط به تکنیکها و ابزارها فکر میکند. اما یک «سئوکار دیوانه» میداند که برای بازی در زمین حریف (یا شریک استراتژیک!)، باید تمام انگیزههای او را بشناسد؛ به خصوص انگیزههای مالیاش که اغلب قدرتمندترین محرکها هستند. نفهمیدن مدل کسبوکار گوگل و انگیزههای اقتصادیاش، مثل رفتن به یک مذاکره تجاری مهم بدون دانستن اینکه طرف مقابل دقیقاً دنبال چیست، احمقانه و محکوم به شکست است.
خب، رازِ نه چندان پنهانِ امپراتوری مالی گوگل چیست؟ تبلیغات، تبلیغات و باز هم تبلیغات! بله، گوگل یک غول تبلیغاتی است که بخش اعظم درآمد نجومی و سرسامآور خود را از طریق پلتفرم Google Ads (همان AdWords سابق که یادش گرامی!) به دست میآورد. هر بار که کاربری در گوگل جستجویی انجام میدهد، در کنار نتایج ارگانیک (همان نتایجی که ما سئوکارها برای رتبه گرفتن در آنها خودمان را به آب و آتش میزنیم!)، نتایج تبلیغاتی هم با برچسب "آگهی" یا "Sponsored" نمایش داده میشود. گوگل به ازای هر کلیک روی این تبلیغات (مدل PPC: Pay-Per-Click) یا گاهی به ازای نمایش آنها (مدل CPM: Cost-Per-Mille)، از تبلیغدهندگان پول دریافت میکند. این ماشین چاپ پول، به قدری کارآمد و پرسود است که گوگل را به یکی از ارزشمندترین شرکتهای جهان تبدیل کرده.
حالا سوال اصلی: این سیستم پولسازی گوگل، چه ربطی به ما سئوکارانی دارد که به دنبال ترافیک رایگان و ارگانیک هستیم؟ ربطش اینجاست که بقا و موفقیت این مدل کسبوکار تبلیغاتی، به شدت به کیفیت و جذابیت نتایج جستجوی ارگانیک وابسته است!
تصور کنید گوگل فقط نتایج پولی نشان میداد، یا بدتر از آن، نتایج ارگانیکش پر از اسپم، مطالب بهدردنخور، سایتهای کند و تجربههای کاربری افتضاح بود. چه اتفاقی میافتاد؟ کاربران به سرعت اعتمادشان را به گوگل از دست میدادند، به سراغ موتورهای جستجوی رقیب (اگر وجود داشتند و بهتر بودند!) میرفتند، و در نتیجه، تعداد جستجوها و کلیک روی تبلیغات به شدت کاهش پیدا میکرد. این یعنی مرگ تدریجی ماشین چاپ پول گوگل!
پس، یک معامله نانوشته، یک قرارداد اجتماعی پنهان، بین گوگل و میلیاردها کاربرش در سراسر جهان وجود دارد:
گوگل به کاربران میگوید: "به من اعتماد کنید! من قول میدهم برای هر سوال و نیازی که دارید، بهترین، مرتبطترین، معتبرترین و مفیدترین اطلاعات رایگان (نتایج ارگانیک) را در کسری از ثانیه برایتان پیدا کنم و تجربه جستجوی بینظیری را برایتان رقم بزنم."
کاربران در عوض (اغلب ناخودآگاه) میگویند: "چون به تو (گوگل) اعتماد دارم، چون نتایج ارگانیکت عالی و کاربردی است، و چون زندگی من را راحتتر کردهای، حضور چند تبلیغ مرتبط در کنار این نتایج را میپذیرم و حتی شاید اگر تبلیغی واقعاً به نیازم پاسخ دهد، روی آن کلیک کنم."
چرا درک این اقتصاد پنهان برای یک «سئوکار دیوانه» حیاتی و استراتژیک است؟
۱. همسویی شگفتانگیز منافع: گوگل برای حفظ و رشد کسبوکار تبلیغاتیاش، نیاز دارد، تاکید میکنم، نیاز دارد که بهترین، مفیدترین، باکیفیتترین و قابل اعتمادترین محتوای ارگانیک را به کاربرانش ارائه دهد. این یعنی اگر شما، به عنوان یک سئوکار یا صاحب وبسایت، محتوایی خلق کنید که واقعاً این معیارها را داشته باشد، گوگل با آغوش باز از آن استقبال میکند و به آن پاداش میدهد (رتبه بهتر، ترافیک بیشتر). منافع شما (دیده شدن و کسب ترافیک ارگانیک) و منافع گوگل (جلب رضایت کاربر و در نتیجه، حفظ و رشد مدل درآمدیاش) در یک راستا قرار میگیرد. این یک موقعیت برد-برد است، به شرطی که شما هم بازی را درست انجام دهید!
۲. بیهودگی و حماقت تقلب و دور زدن سیستم: وقتی میفهمید که نمایش نتایج بیکیفیت، اسپم و فریبکارانه به ضرر مستقیم مدل اقتصادی و اعتبار گوگل است، دیگر به فکر "گول زدن" الگوریتمها با روشهای کلاهسیاه، خرید بکلینکهای انبوه و بیارزش، یا تولید محتوای اتوماتیک و بیمعنی نمیافتید. گوگل ارتشی از مهندسان نخبه و سیستمهای هوش مصنوعی پیشرفته دارد که دائماً در حال مبارزه با اسپم و محتوای بیارزش هستند، چون اینها مدل اقتصادی و اعتماد کاربرانشان را تهدید میکنند. پس تلاش برای فریب گوگل، یک بازی موش و گربه بیپایان، پرهزینه و در نهایت، محکوم به شکست و جریمه شدن است. یک «سئوکار دیوانه» وقت و انرژی خود را صرف این حماقتها نمیکند.
۳. اهمیت سرمایهگذاری روی استراتژی بلندمدت و کیفیت پایدار: با درک این اقتصاد، متوجه میشوید که سئوی واقعی، پایدار و نتیجهبخش، یک دوی سرعت نیست، بلکه یک ماراتن است. این یعنی سرمایهگذاری روی تولید محتوای عمیق و ارزشمند، ساختن یک برند معتبر و قابل اعتماد، ارائه تجربه کاربری بینقص، و بهینهسازی فنی سایت برای سرعت و کارایی. این همان چیزهایی است که گوگل به آنها پاداش میدهد، چون دقیقاً به نفع خودش و کاربرانش است.
نکته دیوانه از سجاد اکبری: وقتی میدانید گوگل برای چه نوع جستجوهایی کمتر میتواند از طریق تبلیغات درآمد مستقیم کسب کند (مثلاً کوئریهای کاملاً اطلاعاتی، تحقیقی، فلسفی، یا جستجو برای محتوای بسیار تخصصی که بازار تبلیغاتی کوچکی دارد)، میفهمید که برای این نوع جستجوها، گوگل به شدت به محتوای ارگانیکِ فوقالعاده باکیفیت و جامع نیازمند است. اینجاست که شما با ارائه یک محتوای بینظیر، یک راهنمای کامل، یا یک تحقیق عمیق، میتوانید به راحتی به یک مرجع تبدیل شوید و رتبههای برتر را از آن خود کنید، چون گوگل گزینههای پولی کمتری برای نمایش دارد و به بهترین محتوای ارگانیک، وزن و اعتبار بسیار بیشتری میدهد. این یک فرصت طلایی برای "تسلط بر اکوسیستم جستجو" در آن حوزههای خاص و بکر است!
بنابراین، «سئوکار دیوانه» نه تنها منطق فنی و الگوریتمی گوگل (IR) را میشکافد، بلکه انگیزههای اقتصادی و مدل کسبوکار آن را هم عمیقاً درک میکند. این دید ۳۶۰ درجه و استراتژیک به ما کمک میکند تا تصمیمات هوشمندانهتر، پایدارتر و در نهایت، موفقتری بگیریم. ما در یک اکوسیستم پیچیده و به هم پیوسته بازی میکنیم که در آن، رضایت کاربر، کیفیت محتوا، اعتبار برند، و منافع تجاری گوگل به شکلی جداییناپذیر به هم گره خوردهاند. فهم این اتصالات و دینامیکها، کلید ساختن امپراتوریهای دیجیتال ماندگار و سودآور است.
در ادامه این فصل، به سراغ ابزارهایی میرویم که به ما کمک میکنند این ماشین پیچیده را بهتر تحلیل کنیم و استراتژیهایمان را بر اساس دادههای واقعی بنا کنیم. آمادهاید تا با جعبه ابزار یک «سئوکار دیوانه» آشنا شوید؟
Last updated